ضرورت تكامل تاریخ

 

 

   تاريخ عبارت است از تحقيق شرايط فعال جوامع بشري. شرح افكار نو، طلوع وگسترش نهضت هاي انقلابي و آزادي بخش،تغييروتحولات بزرگ سياسي،اجتماعي،اقتصادي واختراعات بزرگ بشرهمگي براساس ضرورت تكامل تاريخ شكل گرفته است.دراين رهگذر علوم طبيعي، علوم سياسي وذهني انسان را در بستر اين تغييروتحولات اجتماعي، اقتصادي به عقب رانده است.انسان به اندازه اي بر مكانيسم و شرايط طبيعي مسلط استكه مي تواند انواع مونوپلهاي ارتباطي و اطلاعاتي را به نفع خودحتي خارج از منظومه شمسي كشف و ضبط نمايد.ولي درعمل براي بسط عدالت اجتماعي و برابري انسانها و توزيع عادلانه ثروت درروي كره زمين غافل و عاجز مانده است.

    با تسلط روزافزون انسان درطبيعت و توانايي دراستفاده از تكنيك هاي مدرن ارتباطي ، ارزش هاي اخلاقي و رفتاري انسان روبه ناپايداري و نقصان گذاشته است. چنانچه گاهي به نظرميرسد كه هرچه دامنه مناسبات اجتماعي،اقتصادي انسان درعرصه زندگي شهري توسعه و گسترش مي يابد ، به همان نسبت كليت ذات شخصيتي و رفتاري انسانها به كناري نهاده مي شود.از این نظر جاي تعجب وشگفتي نيست كه كارلايل و سكتين برتمدن صنعتي و اقتصاد سرمايه داري نفرين فرستاده اند ويا تولستوي بشر را به بازگشت به بيابانهاي خشك و بي آب و علف فراخوانده است.

   زندگي توافق و توالي مستمر روابط دروني و بيروني فعاليت هاي اجتماعي انسان است .اين وضع وقتي از نظر جامعه سالاران سرمایه داری كامل است كه مناسبات ارتباطي و اطلاعاتي جامعه كامل باشد . توسعه وبسط روابط ارتباطي نتيجه تفكرات و تغيير و تحولات اوضاع اجتماعي و اقتصادي دوران گذشته و حاضر است كه هراندازه انسان به عمق اين روابط پاي مي نهد ، شبكه وسيع تري از قراردادها و مشكلات سیاسی اجتماعي اورا احاطه مي كند. هر چند تسلط بر محيط يك عادت ديرينه انسان است، اما اين شرايط اجتماعي و اقتصادي است كه نيازهاي ارتباطي انسان را تعيين مي كند. البته انسان همانند قمري نيست كه هرگاه چند به دورخورشيد مي چرخد، بلكه اواز بدو پيدايش زمين و حيات خويش برروي كره زمين براي رفع نيازهاي اقتصادي و ارتباطي خود با كشف و بهره گيري از علوم پايه ، شهرها ، كشورها و اقيانوسها رادرعرض زمين وآسمان به يكديگر دوخته است.درحاليكه براي رفع نيازهاي اساسي تر يعني سلاوت محيط زيست و سلامت زندگي عصر حاضر وآينده تا كنون هيچ چاره اي نيانديشيده است.

    انسان هنجار اين فرزند خلف جامعه سرمايه داري چون مثل پدر خويشتن را غايت مي پندارد فقط درپس نيات شخصي و اميال خصوصي خويش است. اين نيازها چون در نظام سرمایه داری مطلقا" شخصي اند پس نياز انسان به پوشاك،خوراك و غيره مثل جنبه هاي مالكيت خصوصي در سيستم سرمايه داري ( يعني روابط خصوصي كارو سرمايه ) همگي سرشت خصوصي دارند. سيستم سرمايه داري اگر نيروو ابزار كار را براي توليد هدف نهايي ميداند، انسان تسلط بر محیط را غايت نهايي مي پندارد .بدين سان مجموعه اي از وابستگي و نيازهاي فردي و اجتماعي انسان درروند اين غايت شكل ميگيرد.امادرواقع اين سرشت كار است كه به انسان فرديت و شخصيت خاص  زندگی مي بخشد.

ما معتقديم يك علت و معلول خارجي بايد دراين ميان انسان را از گرداب شخصيت پرستي و اطاعت بي چون وچرا از مناسبات خصوصي حاكم درجهان برهاند.وقتي غوغاي ترافيك وهياهوي زندگي شهري را دراين برهه از زمان سياحت ميكنيم،خواهيم ديدكه همه سرگرم رفت وآمدند،همه ميروند تادررقابتهاي هنجار اجتماعي ازكسب وكارو معيشت زندگي نسبت به ديگران عقب نمانند.غافل ازاينكه نظم نوين جهاني( يعني تکوین و جبرتاريخي نظام سرمايه داري) براي بسط وتداوم هرچه بيشترسيستم امپرياليسم یعنی تضادآشكارونهان میان كاروسرمايه  سالهاست هريك از آنها را بدست امواج خروشان درياها سپرده است.اين وضع به ويژه دررابطه موضوعات مختلف اجتماعي، سياسي ويا مناسبات روبنايي وزيربنايي دركشورهاي عقب نگاه داشته شده جهان مثل جواني مي ماندكه مدتي براي بلوغ تعادل خودرا ازدست داده است،ولي به محض اينكه به دوره بلوغ مي رسد، زمان ودوره جواني اواز دست رفته است.به گفته کارل مارکس این ابرمرراستین تاریخ آزادی ومدرنیته انسان: اكثرفلاسفه واقتصاددانان اعصارگذشته وحال مناسبات اجتماعي،اقتصادي انسان راازديدگاههاي مختلفي توصيف نموده اند.درحاليكه موضوع اصلی برسر تغيير اين روابط است.

 جنگ امپرياليستها، مناسبات نابرابر اجتماعي و اقتصادي ذات جوامع طبقاتي است وفقروگرسنگي ، بيكاري ميليونها انسان درجهان ، ازدياد جمعيت،بيماريهاي گوناگون،آلودگي بيش ازحد هواي شهرها انبارضايعات شيميايي كشورهاي صنعتي درصحرا هاي افريقا وآسيا و ياانباشت زباله هاي سمي در بستر آب اقيانوسها،شكسته شدن جو ازون وگرم شدن آب وهوا ي كره زمين همه و همه نتيجه مناسبات انحصاري وخصوصي حاكم برجهان سرمایه داری است.صاجب منسبان جهان آنانکه بادروغ ونیرنگ های سیاسی وفرهنگی برعرصه جهان تکیه زده اند، با نگاه تمسخرآمیز بربیگانگی وزندگی منفرد انسانهای نیازمند میخندند. باآنکه قدم نهادن به قلمرو ومحیط دیگران را سرمایه داران جنگ می نامند، اما امپریالیستها امروزه با تسخیر کشورها وتسلط بر افکار وفرهنگ انسانهای فقیر ستم طبقاتی را مثال آب خوردن مجاز می دانند.این اعمال ننگین را نظامهای توتالیتر وکسانی مرتکب می شوند که در ظاهر خودرا از صالحان وطرفداران حق وآزادی می نامند، اما در عمل همچون درندگان وحشی به حیات انسانها حمله می برند.

 بي گمان آنانكه مثال كودكي براي به دندان گرفتن سينه مادردراين برهه اززمان شتاب و بي قراري مي كنند، درك نكرده اند كه پيش تاريخ انسان،  يعني مرحله گذرونابودي امپرياليسم وبرچيدن مناسبات خصوصي حاكم بر مناسبات كاروسرمايه درجهان واهي،هنوز ازاين ديارباقي رخت برنبسته است . اين انديشمندان وتئورسيين هاي مرتجع خبطه مدني شرق و غرب ، خرده بورژواهاوانقلابي نماهاي جناحي ،لیبرالیسم وسکولاریسم خواهان وابسته  به منافع بیگانه  كه برگورخالي نظام سرمايه داري ودمكراسي دروغين وننگين او في البداهه گريه مي كنند، نمي دانند انسان باتوجه به ميليون ها سال عقبه تاريخي خويش، هنوز مثال نوزادان و كودكان چشم برعرصه گيتي ندوخته است و ايضا" هنوز نمي داند كه جهان جاي دادن كفاره براي گناهان وشرارت هاي بخشيده شده نيست و نبايد مثال مستان ودقل كاران براي پادشاه آسمانها وخدايگان دست پرورده انسان برروي زمين كف زد. انسان پویانگر آرزومند اتفاق صلح ویگانگیست  یعنی طالب حرکت دیالکتی وتغییرات اساسی در بطن پیش تاریخ انسانست وطبیت خواهان تنازع است، تا  دراین میان انسان بحد کمال برسد. گويند دوره من فرا نرسيده است.پس فردا از آن من خواهدبود. امابراي ماهم شرط برگشت همان اصل سقراطي است.    

   

                                                                                                            محمد  نايب آقا

                                                                                                               تهران فروردين 1382

 

.............................................................................................................................................................................................................................................................

 

Home Farsi German