سخنی چند درباره پدیده ایده لوژی

 

 

هیچ حکومتی بدون برخورداری از ایده لوژی طبقه حاکم قادر به اعمال قدرت در جامعه نیست

 

پدیده ایده لوژی با پیدایش شهرها در اواسط قرن پانزدهم میلادی در ایتالیا مطرح گردید. درواقع پیدایش شهرها  که خود معلول مناسبات ساده سرمایه داری بود، باعث شکل گیری ایده لوژی گردید.

 بطوریکه با رشد مانوفاکتورهای کوچک وتبدیل آنها به کارگاههای بزرگتر، سرمایه داری به کمک اشراف در برخی از شهرهای بزرگ ایتالیا آخرین بقایای جامعه فودالی را ازسرراه خود برداشت واز این طریق با ایجاد وگسترش شهرها در این دوره از تاریخ، ایده لوژی سرمایه داری به وجود آمد. حال اینکه بعضی خرده سیاسیون وسبک اندیشان عرصه سیاست از ایده لوژی اسلامی  صحبت به میان می آورند وحکومت جمهوری اسلامی  را یک حکومت ایده لوژیک می نامند، این امر نشانده این موضوع استکه  این افراد اصولا از واژه ایده لوژی به معنای واقعی آن اطلاع دقیقی ندارند. این ساده لوحان  که از نقش دولت وسازوکار آن  در جوامع امروز سرمایه داری  بی خبرند، ناگزیر دولت را ابزار آشتی طبقات می بینند،و گمان می کنند  که وقتی حکومت علی رفت و دولت حسین برسر کار آمد ، دولت  غیر ایده لوژیک ومعصومی از زیر عبای پیغمبر بیرون می آید.هرچند گرفتار شدن مجدد در دام سرمایه داری وابسته ایران بس خطاست، اما خلاصی یافتن از شر حکومت علی خود قدمی به جلوست.

این برداشت از این جهت نادرست استکه اولا در زمان اسلام یعنی در هزاروچهارصدسال پیش مردم هنوز در نظام قبایلی زندگی می کردند و بخش وسیعی ازاقشار مختلف مردم از طریق مناسبات وفرهنگ صحرایی  وسازو نوای چوپانان امرار معاش می کردند . در ثانی حکومتهای آن زمان چه در زمان پیامبر و یا امام علی  ویا حتی قبل از آن در اروپا بدون برخورداری ازشیوه وبرنامه های اقتصادی و سیاسی و برمبنای اعمال قدرت ونفوذ قبایل  وتوصیه های ریش سفیدان  و زورمندان انجام می گرفت. حال آنکه از نقطه نظرتاریخی ایده لوژی نتیجه شکوفایی  نظام کاپیتالیستی، یعنی نتیجه توسعه مناسبات صنعتی در قرن شانزدهم در اروپا است. حتی تا زمان مارکس، پرولتاریا  به عنوان طبقه مولد صاحب ایده لوژی خویش نبود ، و با تالیف مارکسیسم توسط مارکس وانگلس بود که سرانجام طبقه کارگردر مقابل بورژوازی به سلاح ایده لوژی طبقاتی خود دست یافت .

 دررواقع امروزه تمامی حکومتها ونظامهای موجود در جهان  برمبنای ایده لوژی سرمایه داری  وصورتبندی اجتماعی همین نظام استوار هستند. بجزدر دوران اول انقلابهای چین وروسیه وتا حدی انقلاب کوبا در سایر موارد، نشانه هایی از حکومت های غیر سرمایه داری در دسترس نیست .اینکه رنگ پرچم کشور چینی ها سرخ است ویا فیدل کاسترو هنوز در کوبا زمام اموررا در دست دارد ، دلیل حاکمیت ایده لوژی سوسیالیسم در این کشور ها نیست. ویا اجرای برخی از احکام اسلامی، مانند دست بریدن ها وشلاق زدنها در ملع عام هم دال بر وجود حاکمیت ایده لوژی اسلامی در ایران نخواهد بود. زیرا وضعیت  سیاسی واجتماعی ونوع حکومت را زیر ساختهای اقتصادی در یک کشورتعیین می کند، نه عوامل روبنایی همچون مذهب، سیاست وشکل حکومتها. ایده لوژی حاکم در یک کشور در واقع  تعیین کننده مناسبات اجتماعی واقتصادیست. وصورت کلی این واقعیت را می توان در سطح جهانی از روابط ومناسبات حاکم برکار مزدوری  که دولتها امروزه با توجه به ایده لوژی سرمایه داری مجری آن هستند ، برداشت کرد. به عبارت ساده تر می توان از این بحث چنین نتیجه گرفت ، درهر کشوری که روابط ومناسبات کار مزدوری حاکم باشد، بی شک ایده لوژی سرمایه داری در این کشورها حاکم می باشد.این حال چه در سرای کشور بلشویکها باشد ویا در عرصه کشور دمکراتیک زده چینی ها. ازسوی دیگر حتی در دوره انتقالی  سوسیالیسم ، دولت طبقاتی پرولتاریا تا مدتی در جامعه برای مهار گرگان بورژوازی برمصدر قدرت باقی می ماند، تا این که به قول انگلس سرانجام مبارزه طبقاتی پایان یافته و دولت پرولتاریا تاریخا به خواب می رود . تنها در این شرایط استکه با از بین رفتن طبقات اجتماعی، ناگزیر دولت هم از میان  میرود.

بنا براین با توسه وتکامل سرمایه داری ساده به سرمایه داری نوین از پانصد سال گذشته تا به امروز عمدتا فقط دوصورتبندی اجتماعی یعنی صورتبندی نظام سرمایه داری ویا صورتبندی نظام سوسیالیستی مورد بحث هستند. که سوسیالیسم  با پیروزی بر سرمایه داری و گذر به کمونیسم،عاقبت با توجه به محتویات ایده لوژی مارکسیسم، این صورتبندی در حال گذر را کاملا به صورتبندی نظام مدرن اشتراکی انسانها تبدیل خواهد کرد. حاصل بحث، تا کنون پنج صورتبندی اجتماعی شامل

 

کمون اولیه

برده داری

فودالیسم

سرمایه داری

کمونیسم

 

در این جهان وجود داشتند که از این پنج صوریبندی فقط نظام های سرمایه داری و سوسیالیسم دارای ایده لوژی  طبقاتی خاص خود هستند .این موضوع را می توان با  مراجعه ومطالعه اقتصاد سرمایه داری واقتصاد سوسیالیستی  بهتردرک کرد. ازاین نظر، ادیان وحکومتهای مذهبی  به خودی خود ایده لوژی نیستند و حکومتهای دیکتاتوری موجود در جهان هم به الطبع  همگی حاصل ایده لوژی  طبقه بورژوازی یعنی متاثر از سیاستهای کلی نظام سرمایه داری جهانی  می باشند.

 

بی شک کمونیسم پایان این جهان نیست وتاریخ هنوز بزرگان بسیاری همچون مارکس را در دل خود پنهان دارد.

 

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

Home Farsi German